نظریه تربیتی واقع‌گرایانه امام علی (ع)/ بخش دوم

تربیت دینی

واقع‌گرایی معقول ترین نوع مواجهه با مسائل تربیتی است و اساسا فلسفه تربیت الهی بر مبانی عینی و قابل درک استوار است نه امور انتزاعی و آرمانی. یکی از مؤلفه‌های مؤثر در رویکرد واقع‌گرایانه به تربیت، توجه به مرگ است. حضرت علی (ع) برای یاد مرگ، نقش مهم تربیتی قائل هستند.

بخش نخست مقاله

نقش تقوا در تربیت واقع­گرا

از نظر امام بهره­گیری هوشمندانه و مطلوب از دنیا بدون تقوا میسر نیست و تقوا مفهومی زنده، سازنده و نقش آفرین در همه ابعاد حیات مردم است.

تقوا یا خویشتن­بانی ایجاد حالت و انگیزه­ای معنوی در انسان است که به مقتضای آن انسان بدون حضور نیروی بیرونی، از انجام اعمال خلاف عقل و شرع پرهیز می­کند و هرگز بسمت گناه نمی­رود و گناه را دور از شأن و شخصیت خود می­داند و همچنین به واسطه آن امیال خود را به سمت عبادت­ها و رفتارهای پسندیده سوق می­دهد. از این رو مفهوم تقوی در نهج البلاغه به دو صورت بیان شده است:

نخست تقوی به مثابه «حرز» یعنی پناهگاه و «جنه» یعنی سپر در وجود آدمی. پناهگاه و سپر کنایه از نیرو و حالت خاص بازدارنده و نگهدارنده­ای است که با انگیزه الهی و معنوی آدمی را از فرو افتادن در گناه باز می­دارد (دین پرور،1394د: 22). توجه به این تعریف و نکات دیگر درباره تقوا، نقش آن را در تربیت واقع­گرا و کارآیی آن در ارتباطات میان افراد روشن می­نماید. نکاتی از این دست که تقوا از مهم ترین و زیربنایی ترین مسائل زندگی انسانی است یعنی تحقق زندگی انسانی بستگی به رعایت اصول و قواعد تقوی دارد؛ رسیدن به اوج کمال و تقوا تدریجی است و نیازمند برنامه ریزی دقیق است؛ نقطه آغاز و مراحل سیر معنوی را باید از مربیان وارسته، که خود راه را طی کرده­اند فرا گرفت و خودکامه و بی راهبر نمی­توان در این وادی وارد شد و یا از هر کس دستوری گرفت و دیگر اینکه در امور تربیتی و خودسازی بر محوریت تقوا باید مداومت و استمرار داشت (دین پرور،1377: 4و5).

با توجه به اینکه هدف از واقع­گرایی در تربیت رسیدن به بهترین نوع ارتباطات است زیرا حیات انسان، حیاتی جمعی است و تربیت بایستی مبتنی بر مبانی، اصول و روش­هایی برای زیست مطلوب انسان فراهم نماید؛ بررسی نقش تقوا در ارتباطات بشری مهم تلقی می­شود و تأکید امام بر اهمیت تقوا در امر تربیت، خود شاهدی بر واقع­گرایی ایشان در امور تربیتی است. لذا در سراسر بیانات ایشان مرز مشخصی میان معنای حقیقی تقوا و انزوا وجود دارد. از نظر آیه الله دین پرور دلیل اینکه بعد از شنیدن کلمه تقوا، اولین مفهومی که به نظر می­آید گوشه­گیری و ترک دنیا و انقطاع از فعالیت­های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است، نقشی است که فرهنگ استعماری و طاغوتی داشته است و باعث تداعی این مفهوم شده است. در این میان برخی اسلام ناشناسان نادان نیز به این انحراف فکری دامن زدند و برای اینکه روح حرکت و عصیان علیه طاغوت­ها در جوامع اسلامی را بکشند، مفاهیم و عبارت سازنده و حرکت آفرین را تحریف کرده و به گونه­ای ناصحیح معرفی کردند (دین پرور،1377: 23). لذا مشاهده می­شود که امام سخن از تقوا را نه در موقعیت­های خاموش زندگی بلکه حتی در میدان جنگ که زنده­ترین و حساس­ترین  لحظه­های زندگی است، ایراد می­کنند.

رعایت سلسله مراتب محتوایی

حضرت علی (ع) در نامه سی و یکم از سلسله مراتب در محتوای تربیت سخن می‌گویند؛ سلسله مراتبی که از آشنایی با قرآن آغاز می­شود و با احکام الهی ادامه می­یابد و پس از چند مرحله تذکار به شرح و تفسیر آن احکام می­انجامد. امام می­فرمایند: «دانش قرآنی و علم زندگی اسلامی یعنی حلال و حرام است که شایسته­ها را از ناشایست­ها جدا می­کند، این در آموزش نوجوان اولویت و اولیت داشت که از آن درنگذشتم» (نامه 31). احکام الهی مدنظر امام احکام غیرواقعی نیستند پس نمی­توانند صرفا از کارکرد اخباری برخوردار باشند؛ بلکه با آشکار و پنهان ابعاد زندگی بشر مرتبط­اند. از سوی دیگر، از نظر امام در بین احکام الهی هم، بایستی با اموری آغاز کرد که برای آدمی فهم‌پذیرتر و ملموس‌تر است اما نکته این است که از نظر امام این شرح و تفسیرها از حلال و حرام الهی می­تواند از طریق غیر اهل آن به انسان برسد و او را به‌طور بی‌پایان دچار سردرگمی سازد. آیه الله دین پرور در این بار می­گویند: «ممکن است دشمن برای گمراه کردن انسان خطوط انحرافی و مشتبه ایجاد کند تا سالک طریق را منحرف و طعمه خود سازد، اگر بدانها بی اعتنا و بی توجه باشد و جلوۀ ظاهری او را به خود جلب کند و مسیر خود را بدان سمت و سو تغییر دهد، به هلاکت رسد» (دین پرور،1396: 295). لذا امام در نامه سی و یکم توصیه می­کنند که اگر قصد دارید پذیرای راه و رسم پیشینیان نباشید و خود خواستار آگاهی و تجریه مستقل باشید، به جای پیروی از افراد نااهل، خود تلاش در کسب فهم درست و به کارگیری خرد کنید و بر هر پایه سستی تکیه نکنید و در تاریک- روشن شبهه ها گام برندارید... زیرا باز ایستادن از راه نامطمئن و شبهه ناک با عقل سازگارتر است (نامه 31). در واقع اعتنای غیر اصولی به شنیده­ها و کثرت آگاهی‌های بیهوده و ناموثق در فرآیند تربیت، به مرور به وحدتی در آگاهی متربی تبدیل می­شود که همواره قرار است در بطن زندگی واقعی با آنها مواجه شده و آنها را تجربه کند. امام معتقدند خداوند خود عناصری کافی برای رسیدن به چنین وحدتی را با ارسال پیامبر اکرم (ص) به مثابه منشأ الگوی عملی تربیت فراهم کرده است. از همین جاست که امام جایگاه رجوع به احکام الهی را در سیره عملی و نظری پیامبر می­داند.

نقش الگوهای تربیتی

وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) برای متربی همچون راهبری نجات‌بخش برای فردی سرگشته و سرگردان است. آنچه لازم است، تبیین الگویی است که رویکرد دنیازدگی را به رویکردی که زندگی در دنیا را تلاشی جمعی و بسط یافته در زمان می­انگارد، تغییر می­دهد. امام استدلال می­کنند وقتی چنین تغییری روی دهد اهمیت حقیقی زندگی کردن به ظهور می­رسد. لذا ایشان به روابط بین تربیت و الگوهای تربیتی اشاره می­کند و نسبت به اهمیت معرفت‌شناختی وجوهی غیر از وجوه شناختی ماهیت فردی انسان حساسیت نشان می­دهد؛ وجوهی که انسان را از تمرکز در درون خود فراتر می­برد و به تأمل در شخصیت­های تکامل یافته وامی­دارد. این بصیرت از بیانات امام قابل درک است که تربیت باید بیش از گذشته برای متربی، محیط او و اجتماع اهمیت قائل شود و اینکه ارزیابی اخلاقی افعال به ارزیابی اخلاقی باورهای متربی وابسته است.

 امام پیشنهادات خود را در بستر یک نظریه تربیتی واقع‌گرا بسط می­دهد و برای واقع­نمایی بیشتر الگوی مشخصی ارائه می­نمایند و بدون هیچگونه تکلفی در ارائه چنین الگوی عملی قاطعانه و مستدل، وجود مقدس پیامبر اکرم (ص) را معرفی می­فرمایند. «خداوند پیامبرش را با نوری درخشان و برهانی آشکار و راهی روشن و کتابی هدایتگر برانگیخت. خدا او را با برهانی کامل و کافی و پندهای شفابخش و دعوتی جبران کنندۀ کاستی­ها فرستاد» (خطبه 160)؛ عبارات موجود در نهج البلاغه نشان می­دهد که سلوک به دور از کژی­ها در مسیر کمال، منحصر در پیروی از پیامبر (ص) است (دین پرور،1394ب:14). بنابراین امام نه تئوری تربیتی خود را به نظریات تربیتی سنتی پیوند می­دهد و نه غیرواقعی است؛ آن حضرت مردم را از بازگشت به کبر و نخوت­های جاهلی و کینه­ها برحذر می­دارد اما در عین حال تلقی­اش از محیط پیرامون خود، یک فضای آرمانی و انتزاعی نیست بلکه طرحی عینی عرضه می­کند تا تربیت را بر حسب واقعیات مشاهداتی و معرفتی تعریف کند. امام مفاهیم تربیت و الگوی عملی را به صراحت به هم مرتبط می­کنند و می­فرمایند: هیچ کس به اندازه پیامبر اکرم (ص) از خداوند و واقعیات خبر نداده است؛ زیرا رسالت پیامبر رشد و ارتقای اندیشه انسان­ها است تا مردمان بتوانند در پرتو خرد توانا زندگی خود را سامان بخشند و معیشت خود را تأمین کنند لذا خداوند پیامبر را در شرایطی فرستاد که نه تنها مردم عربستان بلکه همه دنیا در آتش تفرقه، گمراهی و نادانی می­سوخت و درخت انسانی در حال خشک شدن بود (دین پرور،1392: 26). در چنین تربیتی متعلق تربیت اولاً و بالذات اشخاص و خصلت‌های درونی آنها و سپس افعال آنها از طریق ارائه الگوهای عملی است.

به عبارت دیگر تربیت مطلوب مستنبط از کلام امام چیزی نیست جز بهبود روابط انسانی و این هم چیزی نیست جز کنترل عواطف، امیال، انگیزه‌ها و رفتارهای فرد در چارچوب دو واقعیتِ درهم تنیده دنیا و آخرت؛ تربیت کمال شخص است و بنابراین مستقیماً با نحوه زیستن او مرتبط است. پرسشی که ممکن است در اینجا مطرح شود این است که چرا برخی افراد با وجود اینکه همراه پیامبر می­زیستند و عظمت شخصیت و رفتار او را با چشم می­نگریستند، اثرپذیری لازم را از ایشان نداشتند؛

علما پاسخ به این پرسش مهم را با تأکید بر دو نکته تربیتی مطرح می­کنند؛ یکی اختیار متعلم در پذیرش حق و الگوگیری از نمونه­های عینی و دیگری آمادگی قلبی او؛ هر دو نکته منتج به واقع­­گرایی در برنامه تربیتی امام می­شوند. از نظر آنان هدایت الهی و دعوت پیامبران در اختیار همگان است ولی خداوند کسی را مجبور به پذیرش حق نمی­کند بلکه هر کس خود باید تصمیم بگیرد و راه خدا را برگزیند و با جدیت آن را بپوید و از دعوت­ها و جاذبه­های کاذب دوری کند...کلمات «ابصرتم» (دیدن و دریافتن)، «سمعتم» (شنیدن و نیوشیدن) و «اهتدیتم» (پذیرش و قبول هدایت) همه بر این نکته دلالت دارند که دستگاه­های گیرنده وجود آدمی باید به کار افتد، وجود امکانات رشد و هدایت و نیز حضور رهبران الهی به تنهایی و به طور اتوماتیک موجب تحقق سعادت نخواهد شد، بلکه باید قلبها را گشود و آماده دریافت پیام خداوند کرد (دین پرور،1390: 435).

جامعیت تربیت واقع­‌گرا

رویکرد تربیتی که می­توان با تدبر در بیانات حضرت علی (ع) اتخاذ کرد، به دلیل توجه به مهم­ترین جنبه­ های وجودی و شناختی انسان، جامعیت قابل توجهی دارد. به گونه­ ای که علاوه بر وجوه ایجابی برای تربیت، از طریق آن می­توان به نقد سایر رویکردهای تربیتی نیز پرداخت. با تأسی به الگوی تربیتی امام می­ توان گفت سبک تربیتی سکولار را که عمدتاً سازگاری فطری و سعادتمندانه با ساختار وجودی انسان ندارد، بایستی کنار گذاشت؛ زیرا اهمیت الگوهای تربیتی را نادیده می­گیرد و بهمین دلیل بهبود روابط انسانی را با معیارهایی صرفا مادی تبیین می­ نماید.

شاهکار تربیتی امام این است که با تأمل در ذات دنیا و ارائه الگوهای عینی تربیتی، نوعی چرخش ارزشی در مبانی فکری مردمان هم عصر خود ایجاد می­کند و این چرخش به اندازه­ای بنیادی است که تمام قرون حیات بشر را به لحاظ ایدئولوژیک تأمین می­نماید لذا امروز می­توان با تئوری تربیتی امام به مقابله با رایج ­ترین سبک تربیتی که همان تعلیم و تربیت لیبرال است، رفت. امام بین بعد معرفتی روان آدمی و جهان خارج پیوند محکمی ایجاد می‌کند که به مهار شکل‌گیری باورهای غیرواقعی در فرد منجر می‌شود. باورهایی که نه از سر تأثیر نابجای عواطف آدمی، بلکه به سبب خطاهای شناختی شکل گرفته‌اند. آنچه باعث می‌شود افراد دارای صفاتی ناشایست باشند به دلیل نقایصی است که غالباً شناختی هستند. تعابیری مانند: غنیمت شمردن کسی که از تو یاری خواسته است؛ پس در آنچه نمیدانی سخن را واگذار و آنچه را برعهده نداری بر زبان میاور و راهی که در آن از گمراهی می­ترسی مسپار،  به کار نیک امر کن و خود را در شمار نیکوکاران قرار ده و به دست و زبان کار ناپسند را زشت شمار و از آنکه کار ناپسند کند با کوشش خود را دور بدار، خداوند جز نیکوکاری از تو نخواسته و جز از زشتکاری نهی نفرموده (نامه 31) و عباراتی از این قبیل همگی حاکی از چرخش ارزشی در باورها است؛ همینطور به این معناست که ارزیابی اخلاقی صورتی از ارزیابی معرفتی و بالعکس است. به عنوان نمونه، میل آدمی برای کمک به دیگران هم به سبب معرفتی است که او از نتیجه عمل خویش دارد و هم به سبب ترس از دست دادن موقعیت ارزشی خود است؛ حفظ موقعیت نه برای تفاخر و نفس‌پرستی، بلکه برای توشه‌گیری در آخرت است. در اینجاست که فرد نه تنها منتی نمی­گذارد بلکه تا ابد منت کسی را خواهد داشت که بستر تکامل دنیوی و اخروی او را فراهم کرده است. در حالی که در تربیت سکولار اگر به اموری مانند آزادی، استقلال، رضایت و مساعدت توجه می­شود، به دلیل منافع دنیایی و نظمی است که این نوع رفتارها در زندگی انسان به وجود می­آوردند و نه لذت دست‌یابی به تجارتی سودآور در نزد خداوند. به عبارت دیگر با اینکه در تربیت سکولار به مفاهیمی مانند سعادتمندی و ارزشمندی توجه می­شود اما این توجه برای شکوفایی عقل خودبنیاد است، عقلی که اتصال و اتکا به ماوراءالطبیعه ندارد و مستقل عمل می­کند؛ همچنین در تربیت سکولار عنصر اجتماعی بودن اهمیت ویژه دارد و این به دلیل معیارهای عرفی برای درستی عمل و یا منافع به دست آمده از عمل است. این ساختار در تغایر با ساختار تربیتی است که خداوند را شاهد و ناظر بر اعمال می­داند و اکتساب منافع برای فرد یا دیگران را از خلال توجه به معیارهای الهی پیش می­برد. خلاصه مطلب اینکه، در تئوری تربیتی امام (ع) ویژگی‌هایی مانند هیجانات، عواطف انسانی، انتخاب‌های آدمی، اعمال و خصلت‌های او از طریق آگاهی بخشی از واقعیات ارزیابی می­شود. استفاده امام از این روش به منظور آگاهی بخشیدن به آدمی نسبت به امری که واقعی است و موجب رهایی او از غفلت و دوری از امور بی‌اهمیت می­شود و حصول هدفمندی در زندگی است؛ تأکید بر هدفمندی به این دلیل است که تئوری تربیتی امام توحید بنیاد است و به تعبیر آیه الله دین پرور امام به توحید و خداشناسی نه تنها به عنوان یک اعتقاد فردی که به عنوان زیربنای جامعه انسانی می­نگرد و بر این اساس عالی­ترین قالب را برای بیان مسائل انتخاب کرده است (دین پرور،1394 الف:16). در یک جامعه توحید بنیاد، هر نوع استفاده عقلانی از تربیت برای رسیدن به مقام قرب الهی است لذا حضرت می­فرمایند: «عاقل­ترین مردم، نزدیک­ترین آنها به خداست» (آمدی،1340: 843). طبق این اوصاف انسان در تربیت دینی موجودی برخوردار از عقل و معنویت است که برای وصول به حیات طیبه در تلاش و سلوک است. بر این اساس می­توان گفت هیچ یک از مکاتب تربیتی از حیث بسط نظام‌مند، گستره و قوت با تئوری تربیتی مستنبط از بیانات امام قابل مقایسه نیست و تعجبی ندارد که اکثر نظریات تربیتی به دلیل غیر توحیدی بودن تقریباً بخشی از هیجانات و عواطف و اعمال آدمی را نادیده گرفته‌اند.

نتیجه‌گیری

امام علی (ع) تربیت مدنظر خود را بر مبنای تماس شناختی با واقعیت جهان بنیان می‌نهند و بر اساس همین واقعیت، جایگاهی به فضایل اخلاقی می‌بخشند که کارکرد نخستین آن ارزیابی فضایل و رذایل با دیدگاهی دینی- روان‌شناسانه است که در آن نمی‌توان تربیت را به طور قاطع از دین، معرفت انسان به خویش، حالات احساسی، هیجان‌ها و انگیزش‌ها جدا کرد. لذا می­توان گفت فلسفه وجودی تربیت در بیانات حضرت در نهج‌البلاغه، تغییر تفسیر آدمی از حیات بر مبنای واقعیت است. آیه الله دین پرور کلام حضرت را با ادبیاتی غنی و عبارتی بلیغ که متأثر از کلام امام است، شرح داده­اند و در سراسر این پژوهش محور ترجمه و شروح مورد استفاده، مکتوبات ایشان بوده است.

 نتایج این پژوهش حاکی از این است که واقع­گرایی معقول ترین نوع مواجه با مسائل تربیتی است و اساسا فلسفه تربیت الهی بر مبانی عینی و قابل درک استوار است نه امور انتزاعی و آرمانی. یکی از مؤلفه­های مؤثر در رویکرد واقع­گرایانه به تربیت، توجه به مرگ است. حضرت علی (ع) برای یاد مرگ، نقش مهم تربیتی قائل هستند. در واقع مرگ‌اندیشی همراه با بینش انسان به ذات ناپایدار و فریبنده‌ی دنیا، دو عنصر محوری تربیت واقع‌گرا است. تفکر درباره مرگ، نیرویی برای گسست از دلدادگی‌های دنیوی، و اصلاح شیفتگی نسبت به لذت‌ها و تأمل کردن درباره هدف از خلقت آدمی است. در واقع این انسان مرگ‌اندیش است که قادر به کسب بینش نسبت به واقعیت جهان، اصالت بخشیدن به آرمان و اهداف والا، برخورداری از حیات انسانی و نه زیستی جانوری و جهت دادن به زندگی خود خواهد بود. تربیت واقع­گرا با تکریم انسان و در نظر گرفتن شاخص رفتاری «خود معیاری»، به ایضاح محتوای معناشناختی رفتارهای غیراخلاقی می­پردازد و از این طریق به بهبود روابط میان افراد و تقویت مهارت­های ارتباطی یاری می­رساند؛ همچنین حل تعارض خودخواهی و دیگر خواهی با رویکرد واقع­گرایانه میسر می­گردد و از طریق پرداختن به نقش تقوا در امور تربیتی، مهارت­های ارتباطی انسان در حیات دنیایی وجهه معنوی و در عین حال عینی می­یابد. در تربیت واقع­گرا بر مهارت­های شناختی در مسائل تربیتی تأکید می­گردد و از طریق پرداختن به مقوله­هایی چون مهار شکل­گیری باورهای غیر واقعی، رعایت سلسله مراتب محتوایی و توجه به نقش الگوهای تربیتی، عناصر تربیت واقع­گرا، کامل می­گردد. حضرت علی (ع) با معرفی انسان کامل یعنی شخص پیامبر (ص) به عنوان الگوی کامل تربیتی، عینی سازی باورهای شناختی و تاثیر آن در رفتار را مورد تأکید قرار داده و توجه به امور قابل درک در فرآیند تربیت را مهم تلقی می­کنند. آنچه از اصول معرفتی و توصیه­های تربیتی امام و شروح آیه الله دین پرور بر بیانات حضرت به دست می­آید این است که این رویکرد تربیتی دارای جامعیت است. بهره­گیری از تجربه­های عملی و سالها ممارست در زی علوی و همینطور انتشار آثار بسیار در حوزه تبیین کلام حضرت توسط نهج البلاغه پژوه معاصر آیه الله سید جمال الدین دین پرور به تطبیق اندیشه امام بر واقعیت­های جاری در حیات انسان معاصر یاری رسانده است.

منابع

آمدی، عبدالرحمان. (1340).  غررالحکم و دررالکلم، جلد دوم، تهران، دانشگاه تهران.

جوادی آملی، عبدالله . (1395).  تفسیر قرآن تسنیم، قم، اسراء.

دین پرور، سید جمال الدین. (1390).  منشور جاودانه (شرح نهج البلاغه)، تهران، بنیاد نهج البلاغه.

(1394الف).  نهج البلاغه موضوعی، کتاب اول تا هشتم خداشناسی، تهران، بنیاد نهج البلاغه

(1394ه). نهج البلاغه موضوعی، کتاب سیزدهم و چهاردهم سبک زندگی (اخلاق و تربیت)، تهران، بنیاد نهج البلاغه.

(1393). فرزندم چنین باش، تهران، بنیاد نهج البلاغه.

(1392). جلوه های خداشناسی در نهج البلاغه، تهران، بنیاد نهج البلاغه.

(1385). شگفتیهای آفرینش2، شب پره، تهران، بنیاد نهج البلاغه.

(1377).  از پارسایان برایم بگو، تهران، بنیاد نهج البلاغه

(1366). برنامه­های خودسازی در راه ایجاد اخلاق اسلامی، تهران، ستاد سپاه پاسدارن

(1381).  نهج البلاغه، منشور جاودانه، فصلنامه پژوهشی و اطلاع رسانی نهج البلاغه، 1(2و3) 42

 

از مقالات برگزیده بنیاد بین المللی نهج البلاغه

تهیه و تنظیم : مرکز مشاوره جامعه الزهرا (س)

چهارم تیرماه 1403 (ایام عید سعید غدیر)

مطالب مرتبط :

اشتراک گذاری:

نظرات

نظری هنوز ارسال نشده است

ارسال نظر

ارتباط با جامعة الزهرا(س)

  • نشانی: قم، سالاریه، بلوار بوعلی
  • مرکز تلفن: ۳۲۱۱۲۰۰۰
  • دورنگار: ۳۲۹۲۵۱۱۰
  • صندوق پستی: ۳۷۱۸۵۳۴۹۳
  • کد پستی: ۳۷۱۶۹۱۶۶۴۵