به گزارش روابط عمومی، «وحدت حوزه و دانشگاه» بهعنوان یکی از راهبردهای بنیادین انقلاب اسلامی، همواره مورد تأکید امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب بوده و نقشی اساسی در شکلگیری و پیشبرد تمدن نوین اسلامی ایفا میکند. این وحدت، فراتر از یک همنشینی نمادین و مناسبتی، ناظر به همافزایی عمیق میان دو نهاد علم و دین در پاسخگویی به مسائل پیچیده و نوپدید جامعه است. روز وحدت حوزه و دانشگاه فرصتی برای بازخوانی نقاظ قوت و ضعف حوزه و دانشگاه در پیوند با یکدیگر و رفع موانع و تقویت نقاط قوت است؛ شعاریشدن، عدم درک عمیق طلاب و دانشجویان از یکدیگر و نبود نگاه تمدنی افاتی است که میتواند این موضوع را ناکام بگذارد.
در همین راستا، در گفتوگویی تفصیلی با خانم دکتر سیدهزهره برقعی، مدیر جامعه الزهرا سلاماللهعلیها به بررسی ابعاد نظری و عملی وحدت حوزه و دانشگاه، موانع تحقق آن، نقش بانوان در پیشبرد این راهبرد تمدنی و اقدامات جامعه الزهرا سلاماللهعلیها در تحقق عینی این وحدت پرداخته است که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
لطفاً تعریف خود را از «وحدت حوزه و دانشگاه» بیان کنید و در صورت امکان، مصادیق عملی آن را نیز ذکر نمایید.
روز وحدت حوزه و دانشگاه از یادگارهای ارزشمند امام بزرگوار(ره) است؛ روزی که یادآور یک نگاه عمیق و راهبردی به نسبت علم و دین در جامعه اسلامی است. وحدت حوزه و دانشگاه نه یک شعار مقطعی و مناسبتی، بلکه راهبردی تمدنی برای ساخت جامعهای متوازن، پیشرو و تمدنساز بهشمار میآید. همانگونه که امام راحل(ره) تأکید میکنند، حوزه و دانشگاه دو مرکز اصلی دفاع از اسلام، انقلاب و استقلال فکری جامعهاند؛ دو نهادی که هر یک مأموریتی متمایز اما مکمل دارند. رهبر معظم انقلاب نیز این وحدت را به «حرکت پابهپای علم و دین» تعبیر میکنند؛ حرکتی آگاهانه و هدفمند که بدون حضور فعال، مسئلهمحور و مسئولانه طلاب و دانشجویان، بهطور کامل محقق نخواهد شد.
تبیین رهبر معظم انقلاب از وحدت حوزه و دانشگاه، ناظر به همافزایی مأموریتها و تعامل سازنده است، نه ادغام ساختاری یا یکسانسازی کارکردها. وحدت به معنای جابهجایی نقشها نیست، بلکه زمانی معنا مییابد که حوزه و دانشگاه، بهعنوان دو متولی ارتقا، پیشرفت و توسعه علم و اندیشه، در کنار یکدیگر و با نگاهی خوشبینانه و تکمیلکننده حرکت کنند. در چنین وضعیتی، جامعه میتواند بهصورت همزمان در بُعد معنوی و اخلاقی و نیز در بُعد مادی، علمی و اجتماعی به رشد، پیشرفت و آبادانی دست یابد.
در عرصه عمل نیز، مصادیق وحدت حوزه و دانشگاه کاملاً روشن و قابل تحقق است؛ از جمله حضور فعال، مستمر و الگوگونه روحانیون و طلاب در محیطهای دانشگاهی، همکاری مشترک اساتید حوزه و دانشگاه در پژوهشهای میانرشتهای ناظر به مسائل روز جامعه، برگزاری مباحثات و نشستهای علمی مشترک برای پاسخگویی به شبهات فکری و فرهنگی، و شکلگیری گفتمان مشترک میان طلاب و دانشجویان در عرصه جهاد تبیین و امیدآفرینی در جامعه. این مسیر همچنین میتواند به تقویت روحیه انقلابی، مقاومت و استکبارستیزی و در نهایت تربیت دانشآموختگانی بینجامد که هم از عمق معرفت دینی برخوردارند و هم توان فهم، تحلیل و حل مسائل پیچیده اجتماعی، علمی و فرهنگی جامعه را دارا هستند.
از نظر شما مهمترین موانع تحقق وحدت حوزه و دانشگاه کداماند و چگونه میتوان بر آنها فائق آمد؟
وحدت حوزه و دانشگاه، با وجود تأکیدهای مکرر امام خمینی(ره) و رهبر معظم انقلاب، همچنان با موانعی روبهروست که بخشی از آن ریشه در برداشتهای نادرست از مفهوم وحدت دارد و بخشی دیگر متأثر از شرایط پیچیده فرهنگی، اجتماعی و رسانهای امروز است. یکی از مهمترین این موانع، تقلیل وحدت حوزه و دانشگاه به یک مفهوم شعاری، نمادین و صرفاً مناسبتی است؛ در حالی که وحدت، به تعبیر رهبر معظم انقلاب، یک همکاری واقعی، برنامهریزیشده و مستمر میان دو نهاد علم و دین است که بدون نهادسازی، طراحی سازوکارهای مشخص و اقدام عملی، تحقق نخواهد یافت.
مانع مهم دیگر، فقدان شناخت متقابل و گفتوگوی عمیق و نظاممند علمی میان طلاب و دانشجویان است. زمانی که این ارتباطها به سطح تعاملهای محدود و غیرمؤثر تقلیل مییابد، بهتدریج احساس بیگانگی جای «احساس خویشاوندی و برادری علمی» را میگیرد. این مسئله در میان بانوان نیز بهصورت جدی احساس میشود؛ چرا که اگر بسترهای ارتباط علمی، فرهنگی و اجتماعی میان بانوان طلبه و دانشجویان دختر بهصورت هدفمند و پایدار فراهم نشود، یکی از ظرفیتهای مهم و اثرگذار در پیوند حوزه و دانشگاه مغفول خواهد ماند.
از دیگر موانع جدی، شکلگیری و تقویت «دوگانهسازی کاذب میان علم و دین» است که گاه تحت تأثیر جریانهای فکری وارداتی، برخی خوانشهای ناصحیح از علم یا فضای رسانهای تشدید میشود. این نگاه، بهویژه در مواجهه با نسل جوان و بانوان تحصیلکرده، میتواند به ایجاد تردید نسبت به کارآمدی دین در حل مسائل روز و پاسخگویی به نیازهای معاصر جامعه بینجامد؛ در حالیکه تجربه عینی انقلاب اسلامی بهروشنی نشان داده است هر جا علم و دین در کنار یکدیگر قرار گرفتهاند، زمینه پاسخگویی واقعی، عقلانی و اثربخش به مسائل جامعه فراهم شده است.
همچنین باید به نبود برنامهریزی منسجم و هدفمند برای حضور فعال، مستمر و الگوگونه عالمان دینی در محیطهای دانشگاهی اشاره کرد؛ حضوری که رهبر معظم انقلاب در آن بر اصل «عمل قبل از قول» تأکید دارند. در این زمینه، اگر بانوان اندیشمند و متخصص بهصورت برنامهریزیشده در عرصههای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی دانشگاهها نقشآفرینی نکنند، بخش مهمی از ظرفیت اجتماعی، فرهنگی و معرفتی وحدت حوزه و دانشگاه به فعلیت نخواهد رسید.
جامعهالزهرا(س) برای تحقق وحدت حوزه و دانشگاه چه برنامهها و اقدامات عملی داشته است؟
جامعهالزهرا(س) بهعنوان بزرگترین حوزه علمیه خواهران در جهان تشیع، پیوندی عمیق و مستمر با دانشگاه دارد و در سالهای اخیر تلاش کرده است وحدت حوزه و دانشگاه را بهصورت عینی و عملی دنبال کند. در این نگاه، وحدت حوزه و دانشگاه نه بهعنوان یک شعار، بلکه بهمثابه یک مسئولیت علمی، تربیتی و اجتماعی تعریف شده است؛ از پیوند دادن آموزشهای عمیق و اصیل حوزوی با نیازهای واقعی جامعه و اقتضائات روز، تا تربیت بانوان طلبهای که بتوانند با ادبیات علمی معاصر وارد گفتوگو با دانشگاه، نخبگان علمی و لایههای مختلف جامعه شوند.
این رویکرد بر این باور استوار است که بانوان میتوانند نقش پیشران و واسطی مؤثر در تحقق وحدت حوزه و دانشگاه ایفا کنند. بر همین اساس، رویکرد کلان جامعهالزهرا(س) حرکت بهسوی تربیت بانوانی است که در عین بهرهمندی از عمق معارف حوزوی، با زبان علم روز، مسائل جامعه و فضای دانشگاهی آشنایی داشته باشند. بانوان، بهویژه آن دسته که در مرز میان حوزه و دانشگاه تربیت شدهاند، میتوانند واسطهای برای فهم متقابل، تولید گفتمان علمی ـ دینی و انتقال این گفتمان به خانواده و جامعه باشند؛ ظرفیتی که اگر بهدرستی دیده و تقویت نشود، وحدت حوزه و دانشگاه از یک پشتوانه مهم اجتماعی و فرهنگی محروم خواهد ماند.
یکی دیگر از اقدامات مهم و بنیادین در این مسیر، راهاندازی و تقویت دانشکده الهیات و معارف اسلامی بهعنوان مرکز وابسته جامعهالزهرا(س) است که به جذب و پذیرش دانشجو در رشتههای مختلف دانشگاهی میپردازد. این دانشکده بهصورت عملی بستری برای تلاقی نظام آموزشی حوزه و دانشگاه فراهم کرده و زمینه تربیت بانوانی را مهیا ساخته است که بتوانند بهطور تخصصی در عرصههای علمی، آموزشی و فرهنگی نقشآفرینی کنند و نمونهای عینی از پیوند علم و دین باشند.
این اقدام، عمق علمی و تربیتی حوزههای علمیه را با ساختار آموزش عالی دانشگاهی پیوند میدهد و زمینه گفتوگوی مؤثر، مستمر و هدفمند میان طلاب و دانشجویان را فراهم میکند. رویکرد حاکم در این مسیر، تربیت نیروهای علمی و فکریای است که هم از پشتوانه متقن معارف دینی برخوردار باشند و هم توان حضور فعال، علمی و مسئلهمحور در عرصههای دانشگاهی و اجتماعی را داشته باشند.
در کنار این اقدامات، برنامهریزی برای انجام پژوهشهای مشترک و بینرشتهای از دیگر محورهای مورد توجه جامعهالزهرا(س) است؛ پژوهشهایی که ناظر به مسائل واقعی و نوپدید جامعه، بهویژه در حوزه زنان، خانواده، سبک زندگی و هویت دینی در دنیای معاصر هستند. تلاش شده است این پژوهشها با مشارکت اساتید حوزه و دانشگاه انجام شود تا زبان مشترکی برای پاسخگویی علمی و دینی به نیازهای روز جامعه شکل بگیرد.
همچنین بر توانمندسازی طلاب خواهر برای حضور فعال و اثرگذار در فضای دانشگاهی و اجتماعی تأکید ویژهای شده است؛ از طریق برگزاری دورههای آموزشی مکمل، آشنایی با ادبیات دانشگاهی، تقویت مهارتهای گفتوگو و پاسخ به شبهات و تربیت نیروی انسانی که بتواند در محیطهای علمی، فرهنگی و رسانهای بهصورت مؤثر نقش ایفا کند. این رویکرد ناظر به همان توصیه رهبر معظم انقلاب است که عالمان دینی، پیش از هر چیز، با عمل خود الگوی حضور مؤثر در محیطهای علمی باشند.
برگزاری نشستها، همایشها و کرسیهای علمی مشترک با حضور اساتید و پژوهشگران حوزه و دانشگاه نیز از دیگر اقدامات جامعهالزهرا(س) است که با هدف تقویت شناخت متقابل، کاهش فاصلههای ذهنی و شکلگیری احساس خویشاوندی علمی میان طلاب و دانشجویان دنبال میشود. در مجموع، جامعهالزهرا(س) میکوشد با نهادسازی، برنامهریزی هدفمند و تمرکز بر نقش بانوان عالم، سهمی مؤثر در تحقق عملی وحدت حوزه و دانشگاه و پیشبرد گفتمان علم و دین در جامعه امروز ایفا کند.
به نظر شما، آیا تحقق وحدت حوزه و دانشگاه بهصورت عملی و واقعی ممکن است؟
بیتردید تحقق وحدت حوزه و دانشگاه نهتنها ممکن است، بلکه یک ضرورت راهبردی و کلیدی برای آینده جامعه اسلامی بهشمار میآید. این موضوع، پیش از آن که یک آرمان دوردست باشد، ریشه در مبانی فکری امام خمینی(ره) و تبیینهای واقعبینانه رهبر معظم انقلاب دارد. امام راحل(ره) حتی انقلاب اسلامی را نتیجه وحدت حوزه و دانشگاه میدانند و مقام معظم رهبری نیز بهصراحت تأکید میکنند که وحدت به معنای یکسانسازی یا جابهجایی نقشها نیست؛ بلکه به معنای «حرکت هماهنگ علم و دین»، تعامل آگاهانه و همکاری هدفمند دو نهاد دانشی است که هر یک مأموریتی متمایز اما مکمل دارند.
تجربههای عینی پس از انقلاب اسلامی نشان داده است هر جا این نگاه بهدرستی فهم و اجرا شده، امکان تحقق آن فراهم شده است؛ چه در تولید علوم انسانی اسلامی، چه در حل مسائل اجتماعی، و چه در تربیت نیروی انسانی کارآمد. از این رو، مسئله اصلی دیگر «امکان تحقق» نیست، بلکه «چگونگی تحقق» و میزان جدیت ما در طراحی سازوکارهای عملی، نهادی و انسانی است.
در این میان، نقش بانوان بهعنوان یک مزیت راهبردی قابل توجه است. بانوانی که هم در مدرسه و خانواده نقشآفرین هستند و هم در دانشگاه و عرصههای علمی و فرهنگی حضور فعال دارند، ظرفیت بالایی برای پیوند دادن زبان حوزه و دانشگاه دارند. اگر اساتید، بانوان طلبه و دانشجویان بهدرستی توانمند شوند و در موقعیتهای واقعی علمی و اجتماعی قرار گیرند، وحدت حوزه و دانشگاه میتواند از سطح یک گفتمان نظری به سطح زیست علمی و اجتماعی منتقل شود و اثرگذاری ملموس داشته باشد.
از سوی دیگر، تحقق این وحدت نیازمند «صبر، استمرار و نگاه تمدنی» است. همانگونه که رهبر معظم انقلاب تأکید دارند، باید «عمل» را بر «بیان» مقدم دانست. هر چه مصادیق عملی این وحدت، از پژوهش و آموزش گرفته تا حل مسائل واقعی جامعه، افزایش یابد، اعتماد متقابل نیز تقویت شده و مسیر تحقق آن هموارتر میشود. بنابراین، میتوان با اطمینان گفت که وحدت حوزه و دانشگاه نه یک آرزوی دستنیافتنی، بلکه پروژهای شدنی، تدریجی و آیندهساز است که با عزم و برنامهریزی دقیق، قابلیت تحقق کامل دارد.
فراتر از جنبه نظری، در عمل تاکنون تا چه میزان به تحقق وحدت حوزه و دانشگاه دست یافتهایم؟
اگر بخواهیم منصفانه و واقعبینانه سخن بگوییم، باید اذعان کرد که وحدت حوزه و دانشگاه در سطح نظری و گفتمانی امروز به بلوغ قابل قبولی رسیده است. مبانی فکری آن بهخوبی تبیین شده و اصل همنشینی علم و دین دیگر محل مناقشه جدی در گفتمان رسمی نظام اسلامی نیست. با این حال، در عرصه عمل هنوز با وضعیتی میانراهی مواجه هستیم؛ به این معنا که گامهای مهمی برداشته شده است، اما فاصله تا نقطه مطلوب و تحقق کامل همچنان محسوس است.
در عرصههای عملی، نشانههای روشنی از تحقق وحدت قابل مشاهده است؛ از جمله افزایش پژوهشهای مشترک حوزه و دانشگاه، شکلگیری برخی رشتهها و گرایشهای میانرشتهای، حضور دانشآموختگان حوزوی در محیطهای دانشگاهی و متقابلاً افزایش تمایل دانشگاهیان به تحصیل در حوزههای دینی و تلاش برای پاسخ به مسائل واقعی جامعه با بهرهگیری همزمان از دانش دینی و علوم انسانی و اجتماعی. این دستاوردها نشان میدهند که وحدت حوزه و دانشگاه از سطح یک طرح نظری صرف خارج شده و وارد میدان عمل شده است.
با این حال، هنوز این تجربهها به یک جریان غالب و نهادینه تبدیل نشدهاند. بسیاری از همکاریها فردمحور و مقطعیاند و کمتر بهصورت ساختاری، پایدار و مسئلهمحور طراحی شدهاند. آنچه امروز بیش از هر چیز مورد نیاز است، ایجاد «ارتباط مستمر، همکاری نظاممند و حسنظن متقابل» بهعنوان یک رویه دائمی است، نه تعاملهای محدود و مناسبتمحور.
میتوان گفت که ما از مرحله «صرف طرح نظری وحدت» عبور کردهایم، اما هنوز به مرحله «تحقق فراگیر و اثرگذار» نرسیدهایم. ادامه مسیر نیازمند تبدیل تجربههای موفق محدود به الگوهای قابل تعمیم، سرمایهگذاری نهادی و تربیت نسلی است که وحدت حوزه و دانشگاه را نه یک پروژه مقطعی، بلکه یک هویت علمی، فرهنگی و اجتماعی بداند.

Comments