وفات حضرت معصومه س

السلام علیک یا فاطمه المعصومه علیها سلام

وفات حضرت معصومه س

السَّلامُ عَلَى آدَمَ صِفْوَه اللهِ
السَّلامُ عَلَى نُوحٍ نَبِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَى إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللهِ
السَّلامُ عَلَى مُوسَى کَلِیمِ اللهِ
السَّلامُ عَلَى عِیسَى رُوحِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا رَسُولَ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا خَیْرَ خَلْقِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا صَفِیَّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَبْدِ اللهِ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیَّ بْنَ أَبِی طَالِبٍ وَصِیَّ رَسُولِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا فَاطِمَهُ سَیِّدَهَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
السَّلامُ عَلَیْکُمَا یَا سِبْطَیْ نَبِیِّ الرَّحْمَهِ وَ سَیِّدَیْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّهِ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ سَیِّدَ الْعَابِدِینَ وَ قُرَّهَ عَیْنِ النَّاظِرِینَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ بَاقِرَ الْعِلْمِ بَعْدَ النَّبِیِّ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ الْبَارَّ الْأَمِینَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ الطَّاهِرَ الطُّهْرَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِیٍّ التَّقِیَّ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ النَّقِیَّ النَّاصِحَ الْأَمِینَ
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ
السَّلامُ عَلَى الْوَصِیِّ مِنْ بَعْدِهِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى نُورِکَ وَ سِرَاجِکَ وَ وَلِیِّ وَلِیِّکَ وَ وَصِیِّ وَصِیِّکَ وَ حُجَّتِکَ عَلَى خَلْقِکَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فَاطِمَهَ وَ خَدِیجَهَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَکَاتُهُ
السَّلامُ عَلَیْکِ عَرَّفَ اللهِ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ فِی الْجَنَّهِ
وَ حَشَرَنَا فِی زُمْرَتِکُمْ وَ أَوْرَدَنَا حَوْضَ نَبِیِّکُمْ
وَ سَقَانَا بِکَأْسِ جَدِّکُمْ مِنْ یَدِ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ
أَسْأَلُ اللهِ أَنْ یُرِیَنَا فِیکُمُ السُّرُورَ وَ الْفَرَجَ
وَ أَنْ یَجْمَعَنَا وَ إِیَّاکُمْ فِی زُمْرَهِ جَدِّکُمْ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللهِ عَلَیْهِ وَ آلِهِ
وَ أَنْ لَا یَسْلُبَنَا مَعْرِفَتَکُمْ إِنَّهُ وَلِیٌّ قَدِیرٌ
أَتَقَرَّبُ إِلَى اللهِ بِحُبِّکُمْ وَ الْبَرَاءَهِ مِنْ أَعْدَائِکُمْ
وَ التَّسْلِیمِ إِلَى اللهِ رَاضِیاً بِهِ غَیْرَ مُنْکِرٍ وَ لَا مُسْتَکْبِرٍ
وَ عَلَى یَقِینِ مَا أَتَى بِهِ مُحَمَّدٌ وَ بِهِ رَاضٍ
نَطْلُبُ بِذَلِکَ وَجْهَکَ یَا سَیِّدِی اللَّهُمَّ وَ رِضَاکَ وَ الدَّارَ الْآخِرَهِ
یَا فَاطِمَهُ اشْفَعِی لِی فِی الْجَنَّهِ
فَإِنَّ لَکِ عِنْدَ اللهِ شَأْناً مِنَ الشَّأْنِ
اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ أَنْ تَخْتِمَ لِی بِالسَّعَادَهِ
فَلا تَسْلُبْ مِنِّی مَا أَنَا فِیهِ وَ لَا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ إِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
اللَّهُمَّ اسْتَجِبْ لَنَا وَ تَقَبَّلْهُ بِکَرَمِکَ وَ عِزَّتِکَ وَ بِرَحْمَتِکَ وَ عَافِیَتِکَ
وَ صَلَّى اللهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ أَجْمَعِینَ وَ سَلَّمَ تَسْلِیماً یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.

سلام بر آدم برگزیده خدا
سلام بر نوح پیامبر خدا
سلام بر ابراهیم دوست خدا
سلام بر موسى هم سخن خدا
سلام بر عیسى روح خدا
سلام بر تو اى رسول خدا
سلام بر تو اى بهترین خلق خدا
سلام بر تو اى برگزیده خدا
سلام بر تو اى محمد بن عبد اللّه خاتم پیامبران
سلام بر تو اى امیر مؤمنان على بن ابیطالب، جانشین رسول خدا
سلام بر تو اى فاطمه سرور بانوان جهانیان
سلام بر شما اى دو فرزندزاده پیامبر رحمت و دو سرور جوانان اهل بهشت
سلام بر تو اى على بن الحسین، سرور عبادت کنندگان، و روشنى چشم بینندگان
سلام بر تو اى محمد بن على، شکافنده دانش پس از پیامبر
سلام بر تو اى جعفر بن محمد، راستگوى نیکوکار امین
سلام بر تو اى موسى بن جعفر، امام پاک و پاکیزه
سلام بر تو اى على بن موسی الرضا امام پسندیده
سلام بر تو اى محمد بن على تقى
سلام بر تو اى على بن محمّد نقی اندرزگوى امین
سلام بر تو اى حسن بن على (امام عسکری)
سلام بر وصى پس از او
خدایا درود فرست بر نورت، و چراغت، و نماینده نماینده ات، و جانشین جانشینت، حجّتت بر آفریدگانت
سلام بر تو اى دختر رسول خدا
سلام بر تو اى دختر فاطمه و خدیجه
سلام بر تو اى دختر امیر مؤمنان
سلام بر تو اى دختر حسن و حسین
سلام بر تو اى دختر ولىّ خدا
سلام بر تو اى خواهر ولىّ خدا
سلام بر تو اى عمّه ولىّ خدا
سلام و رحمت و برکات خدا بر تو اى دختر موسى بن جعفر
سلام بر تو، خدا بین ما و شما در بهشت شناسایى برقرار کند
و در گروهتان محشور دارد، و بر حوض پیامبرتان واردمان نماید
و به ما با جام جدّتان، از دست على بن ابى طالب بنوشاند درودهاى خدا بر شما باد
از خدا خواستارم که به ما درباره شما خوشحالى و گشایش بنمایاند
و ما و شما را در گروه جدّتان محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) گرد آورد
و معرفت شما را از ما باز نگیرد، به راستى او سرپرستى تواناست.
به درگاه خدا به سبب دوستى شما، و بیزارى از دشمنان تان
و تسلیم بودن به خدا، تقرّب می جویم، در حال خشنودى به آن، نه با انکار و تکبّر
بلکه بر پایه یقین به آنچه محمد آن را آورده، و به آن خشنودم
به این امور خاطر تو را می خواهم اى آقاى من، خدایا خشنودى ات و خانه آخرت را می خواهم
اى فاطمه درباره بهشت برایم شفاعت کن
به درستى که براى تو نزد خدا مقامى از مقامات بلند است.
خدایا از تو مى خواهم، که سرانجام کارم را به خوشبختى ختم کنى
و آنچه را در آنم از دستم مگیرى، و جنبش و نیرویى جز به خداى والای بزرگ نیست.
خدایا براى ما اجابت کن، و آن را به کرم و عزّتت و به رحمت و عافیّت بپذیر
و درود خدا بر محمّد و همه خاندان او، و بر آنان سلام، سلامى کامل، اى مهربان ترین مهربانان.


اوضاع سیاسی دوران حیات حضرت معصومه علیها السلام

در فاصله زمانی جابه جایی حکومت بنی امیه و بنی عباس، امام صادق علیه السلام فرصت پایه گذاری مکتب خود را می یابد. در سال 132(ه .ق.) اولین خلیفه بنی عباس، ابوالعباس سفاح بر مسند خلافت تکیه می زند(1). امام موسی کاظم علیه السلام در سال 148 ه .ق.(2) در زمان خلافت منصور، دومین خلیفه عباسی، به امامت می رسد و در زمان امامت خویش با چهار خلیفه عباسی همزمان است: منصور دوانیقی (136-158ه .ق.)، مهدی (158-169ه .ق.)، هادی (169-170ه .ق.) و هارون (170-193ه .ق.)(3).

در زمان هارون، امام موسی کاظم علیه السلام برای نخستین بار به زندان می افتد. زندانی شدن آن حضرت در دونوبت صورت می گیرد. اولین مرتبه ای که آن حضرت به زندان می افتند، درست مشخص نیست که چه زمانی است و چه مدت به طول می انجامد. تنها آنچه از تاریخ بر می آید آن است که هارون در اثر دیدن یک خواب تهدیدآمیز، امام را موقتاً آزاد می سازد(4). و مرتبه دوم درسال 179ه .ق.0 امام را در مدینه دستگیر و به زندان بصره و بغداد منتقل می کند واین اسارت که 4 سال به طول می انجامد، به شهادت امام در سال 183 ه .ق. منجر می شود(5).

ولادت

حضرت معصومه علیها السلام در سال 173 ه .ق.، در دوران خلافت هارون (193 – 170 ه.ق)(6) دیده به جهان می گشاید و تا 6 سالگی در سایه پدر رشد و کمال می یابد و از نظر مقام علمی و کمال روحی به آنجا می رسد که پدرش او را به «فداها أبوها» مدح می کند: «روزی جمعی از شیعیان وارد مدینه می شوند وتعدادی پرسش از خاندان امامت داشتند، ولی هیچ کدام از بزرگواران را نمی یابند؛ چرا که امام موسی کاظم علیه السلام در سفر بود و امام رضا علیه السلام نیز در مدینه تشریف نداشت. مسافرانِ خسته، غمگین بودند از اینکه نتوانسته بودند خدمت امام برسند و مجبور بودند دست خالی به وطن بازگردند. حضرت معصومه علیها السلام که در آن هنگام هنوز به سن بلوغ نرسیده بود، از دیدن غم و اندوه این مسافران سخت متأثر می شود؛ لذا پاسخ پرسشهای آنها را نوشته، به ایشان می دهد. شیعیان با سرور و شادی مدینه راترک می کنند و در بیرون مدینه با امام کاظم علیه السلام مواجه شده، شرح ماجرا را می گویند و دستخط حضرت معصومه علیها السلام را خدمت امام موسی کاظم علیه السلام نشان می دهند. امام موسی کاظم علیه السلام بسیار مسرور گشته، می فرماید: فداها أبوها(7).


فراق پدر

حضرت معصومه علیها السلام تنها تا 6 سالگی از نعمت درک حضور پدر بهره مند می شود. او در پی دستگیری و زندانی شدن پدرش، از فیض تربیت پدری معصوم محروم می شود و در انتظار پدر، دیده به در می دوزد و از همان آغاز کودکی به هجر و فراق از معصوم و ولیّ امرش مبتلا می گردد؛ هجر و فراقی که هرگز به وصل نمی انجامد؛ چون پس از 4 سال(8) انتظار، خبر شهادت پدر را می شنود و در سوگ او به عزا می نشیند. حضرت معصومه علیها السلام در 10 سالگی و برادرش امام رضا علیه السلام در 35 سالگی، پدر را برای همیشه از دست می دهند.

حضرت معصومه علیها السلام در مدت چهار سال فقدان پدر، تحت سرپرستی و تربیت برادرش، علم می آموخت و بزرگی فرا می گرفت. پس از آن نیز تحت تکفّل وتربیت امام رضا علیه السلام البته نه به عنوان برادر، بلکه به عنوان امام و ولیّ امرش قرار می گیرد. در این سالها حکومت دچار تزلزل شده بود و بهترین فرصت برای امام رضا علیه السلام پدید آمد که خانواده و پیروانش را تحت تعلیم علوم الهی قرار دهد.

امامت امام رضا علیه السلام از سال 183ه .ق.، همزمان با شهادت پدر بزرگوارش آغاز شد. شیعیان(9) بیست سال از امامت آن حضرت فیض بردند. امامت آن حضرت در 10 سال اول با هارون، و 5 سال با خلافت محمد امین و پنج سال آخر با خلافت عبدالله مأمون، توأم بود.


غربت برادر

در زمان خلافت مأمون، اختلافات میان امین ومأمون به کشته شدن امین انجامید. پس از آن، مأمون شهر مرو را به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزید. از آن سوی، فتنه و آشوب در اطراف حجاز و یمن به پا خواسته بود و بعضی از سادات برای برگرداندن خلافت به مسیر اصلی اش به مخالفت برخاسته بودند. نتیجه مشورت مأمون با وزیرش آن شد که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود سازد تا سادات انگیزه مبارزه را از دست بدهند.

امام رضا علیه السلام، با هاله ای از تقدّس که وجودش را فرا گرفته بود و همگان را در برابر خود به خضوع و تسلیم درونی وامی داشت، اکنون دعوت به امر خلافتی شده بود که ظلم و جور از آن فوران می کرد؛ آن هم خلافتی که بنی عباس آن را پایه گذاری کرده بود. اهداف مأمون از این عمل را می توانیم در پاسخ وی به معترضان ولایتعهدی امام رضا علیه السلام بجوییم:

«این مرد کارهای خود را از ما پنهان کرده و مردم را به امامت خود می خواند. ما او را بدین جهت ولیعهد خود قرار دادیم که مردم را به خدمت ما خوانده، به سلطنت و خلافت ما اعتراف نماید و در ضمن، فریفتگانش بدانند که او آن چنان که ادّعا می کند نیست و این امر (خلافت) شایسته ماست نه او، و همچنین ترسیدیم اگر او را به حال خود بگذاریم، در کار ما اشکالی به وجود آورد که نتوانیم آن را پر کنیم واقدامی علیه ما بکند که تاب مقاومتش را نداشته باشیم. اکنون که با وی این رویّه را در پیش گرفته و در کار او مرتکب خطا شده و خود را با بزرگ کردن او در لبه پرتگاه قرار داده ایم، نباید در کار وی سهل انگاری کنیم. بدین جهت، باید کم کم از شخصیت و عظمت او بکاهیم تا او را پیش مردم به صورتی درآوریم که از نظر آنها شایستگی خلافت را نداشته باشد. پس درباره او چنان چاره اندیشی کنیم که از خطراتِ او که ممکن بود متوجه ما شود، جلوگیری کرده باشیم»(10).

امام رضا علیه السلام به اجبار مأمون و بدون هیچ میل و رغبتی، ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت(11) و این نشان از غربت امام رضا علیه السلام می دهد تا آنجا که به مأمون فرمود: «من قبل از تو از دنیا خواهم رفت، در حالی که مظلومانه با سمّ به شهادت خواهم رسید. بر حال من ملائک آسمان و زمین می گریند و در زمین غربت دفن می شوم».(12)

نیز فرمود: اللهم انک تعلم انی مکره مضطرّ».(13)


هجران برادر

امام رضا علیه السلام، به ناچار خود را برای این سفر مهیّا کرد و پیش از آن، به زیارت جدّ بزرگوارش، حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم رفت. آن حضرت پی درپی قبر را وداع می نمود و دوباره باز می گشت و صدا به گریه بلند می کرد(14).

معصومه علیها السلام، خواهری که ازآغاز تولد تاکنون که 27 سال از زندگیش می گذرد با برادر همراه بوده است(15)، اکنون برادر را می بیند که غریبانه، جدّ خود را وداع می گوید.

شاید جانکاه ترین لحظه برای حضرت معصومه علیها السلام، آن لحظه ای بود که برادرش همه اهل منزل را جمع نمود و از آنها خواست تا گریه کنند و او گریه آنها را بشنود و به آنان خبر داد که این سفری است که بازگشتی در آن نیست(16) و آن حضرت در حالی که گریان(17) و حزین بود، با خانواده اش وداع نمود.

سفر اجباری امام رضا علیه السلام آغاز شد. آغاز این سفر، پایان درک حضور امام برای معصومه علیها السلام بود و این آخرین دیدار بین برادر و خواهر، آغاز هجران دوم از معصوم و ولیّ امر برای حضرت معصومه علیها السلام تلقّی می شد. مأمون به سبب بیمی که از تحریک احساسات شیعیان داشت، دستور داد امام رضا علیه السلام را از شهرهای شیعه نشین عبور ندهند. به همین جهت، امام رضا علیه السلام را از شهرهای مدینه، بصره و اهواز به سمت مرو بردند(18).

شیعیان و دوستداران اهل بیت علیها السلام وقتی از سفر اجباری پیشوایشان آگاه گردیدند، تصمیم گرفتند برای دیدن مقتدایشان، به سمت مرو حرکت کنند.


کاروان مدینه

یک سال از هجرت امام رضا علیه السلام می گذرد و حضرت معصومه علیها السلام که هرگز به این مدت طولانی از برادرش جدا نمانده بود، دلش در فراق برادر بی تاب می گردد؛ به ویژه پس از نامه ای که از سوی برادرش دریافت می کند(19).

حضرت معصومه علیها السلام مشتاقانه و بی صبرانه خود را برای دیدار برادر مهیا می سازد و به شوق دیدار او رنج سفر را به جان می خرد.

در مورد همراهان حضرت معصومه در این سفر اختلاف است. بنابر نظر بعضی، حضرت معصومه علیها السلام همراه 23 نفر از برادران از جمله فضل، جعفر، هارون و قاسم و برادرزادگان به سفر رفتند(20).

بنابر نظر برخی، حضرت معصومه علیها السلام در این مسافرت تنها خادمی را همراه داشت(21).

بنابر نظر برخی، علاوه بر جمعی از برادران، بانوانی نیز آن حضرت را همراهی می کردند که اسامی این بانوان عبارتند از: میمونه، فاطمه صغری و خدیجه خاتون (دختران امام موسی کاظم علیه السلام) و خواهر حضرت معصومه علیها السلام و سلطان موصیله (خادمه آن حضرت)(22).

با توجه به قرائنی که خواهد آمد، چنین به نظر می رسد که حضرت معصومه علیها السلام در این سفر تنها نبوده اند. کاروان مشتاقان به راه می افتند و سر سلسله عاشقان، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام است(23).


مسیر کاروان

حضرت معصومه علیها السلام سفر خود را از شهر مدینه آغاز نمود و تا معدن نقره (که محل تلاقی راه بصره، کوفه و مدینه است و هشتمین منزل راه به حساب می آید)(24)، مسیرشان با مسیر حرکت امام رضا علیه السلام مشترک بود. پس از معدن نقره، امام رضا علیه السلام راه نباج را در پیش گرفته بود، در حالی که حضرت معصومه علیها السلام به قادسیه می رود تا از مسیر کوفه راه را ادامه دهد. حضرت معصومه علیها السلام پس از قادسیه، از کوفه، نجف، بغداد و کاظمین عبور می کند. آن حضرت برای ادامه مسیر تا مرو، باید خود را از بغداد به شهر ری برساند و از آنجا راه شمال را در پیش بگیرد و از راه آمل، ساری و… به مرو برود یا از راه ری، ورامین، خوار و سمنان که راه کویری است، به دیدار برادر نایل شود؛امّا این سفر درساوه ناتمام می ماند(25).


در نیمه راه سفر

اینکه در ساوه بر کاروان چه گذشت وچه عاملی این عاشق دل سوخته را در نیمه راه از سفر بازداشت، درست مشخص نیست. در بعضی از کتابها آمده که وقتی کاروان حضرت معصومه علیها السلام به شهر ساوه رسید، مأموران عباسی به کاروان حمله کردند و در این واقعه 22تن(26) از همراهان آن حضرت به شهادت رسیدند و حضرت معصومه علیها السلام نیز توسط آنان مسموم شد(27).

بعضی نیز نوشته اند: پس از حمله دشمنان اهل بیت علیه السلام به کاروان، حضرت معصومه علیها السلام از دیدن پیکرهای غرق به خون همراهان خود، به شدت غمگین و بیمار شدند. گروهی(28) نیز بدون ذکر دلیل، تنها می نویسند: حضرت معصومه علیها السلام در ساوه بیمار شد(29). ضعیف ترین قول آن است که حضرت معصومه علیها السلام در ساوه، بر اثر شنیدن خبر شهادت برادر، بیمار شد(30) و ضعف این دلیل از آنجاست که به نقل مشهور، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام در سال 203 ه .ق. یعنی دوسال پس از وفات حضرت معصومه علیها السلام به شهادت رسید(31).

آنچه از این نقلها صحیح تر به نظر می رسد، خبری است که حکایت از حمله مأموران بنی عباس به کاروان دارد و آنچه این خبر را تأیید می کند وجود آرامگاه هایی از فرزندان امام کاظم علیه السلام در شهر ساوه است. امامزاده اسحاق یکی از آرامگاه های موجود درشهر ساوه است که او را به امام موسی کاظم علیه السلام منسوب می کنند و نام وی در کتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم علیه السلام ذکر شده است(32). در ده کیلومتری این شهر نیز مزار سید هارون بن موسی کاظم علیه السلام قرار دارد که نام وی نیز درکتب انساب، جزء فرزندان امام هفتم علیه السلام است. از زبان مردم، نسل به نسل، از زمان قدیم نقل شده که سید هارون بعد از تفرقه سادات به وسیله سپاهیان عباسی، بر اثر جراحات زیاد در زراعات روستای «ورزنه» به زمین افتاد و در حال ضعف و اغما، سپاهیان مأمون او را به شهادت رساندند(33).

آنچه که مورد اتفاق همه کتابهاست، آن است که حضرت معصومه علیها السلام پس از عبور از ساوه بیمار شد و از اطرافیان خود سؤال کرد: تا قم چقدر راه است؟ آنان عرض کردند: 10 فرسخ. آن حضرت دستور می دهد که کاروان به سمت قم حرکت کند(34). برای اینکه کاروان به قم برسد، وارد تفرش می شود. هم اکنون در تفرش امامزاده هایی وجود دارد که از فرزندان بی واسطه یا با واسطه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام هستند و وجود این امامزاده ها خبر از این می دهد که به احتمال زیاد، این امامزادگان از کاروانیان حضرت معصومه علیها السلام بوده اند که در اثر حمله ای دیگر از سوی عباسیان یا در اثر جراحتِ حمله قبلی آنها در میان راه به شهادت رسیده اند. از جمله این امامزادگان که فرزندان بی واسطه امام موسی کاظم علیه السلام هستند و در روستای تفرش به خاک سپرده شده اند، می توان از این امامزادگان نام برد:

1- محمد، فرزند امام کاظم علیه السلام؛
2- امامزاده هادی، فرزند امام کاظم علیه السلام(35)؛
3- امامزاده جعفر، فرزند امام کاظم علیه السلام؛
4- امامزاده زکریا، فرزند امام کاظم علیه السلام(36)؛
5- بقعه در بی بی، خواهر حضرت معصومه علیها السلام.

همچنین ابوالعلی مهدی بن محمود از نوادگان امام صادق علیه السلام، امامزاده احمد از نوادگان امام کاظم علیه السلام و قاسم بن حمزه بن امام کاظم علیه السلام از دیگر امامزادگانی هستند که در تفرش و آشتیان مدفون اند. آشتیان، منزل دیگری است برای کاروانیان که وجود مرقد مطهّر فاطمه صغری(37) نشان از این دارد.


در قم

زمانی که حضرت معصومه علیها السلام درساوه بیمار شد(38) و ادامه راه را برای خود غیر ممکن دید، از اطرافیان خود سؤال نمود. بین ما و قم چقدر فاصله است؟ اطرافیان پاسخ دادند: کمتر از 20 فرسخ. آن حضرت فرمود: مرا به قم برسانید(39)؛ زیرا من از پدرم شنیدم که فرمود: «شهر قم مرکز شیعیان ما می باشد»(40).

از ربع آخر قرن اوّل هجری، تشیّع در قم رواج یافته بود و این شهر از سوی امامان شیعه به عنوان پناهگاه شیعیان محسوب می شد وخیل عظیمی از پیروان اهل بیت علیه السلام را در خود جای داده بود. از جمله این پیروان اهل بیت علیه السلام، خاندان اشعری بودند(41).

موسی بن خزرج، بزرگ خاندان اشعری، زمانی که از کاروان حضرت معصومه علیها السلام مطلع شد، شتابان همراه عده ای از محبان اهل بیت علیه السلام به استقبال کاروان شتافت و زمام شتر آن حضرت را گرفت و به سمت قم حرکت داد و به منزل خود آورد و حضرت را در منزل خود جای داد(42). با ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم، مردم قم میزبان مسافری شدند که پس از پیمودن 54 منزل(43) در مدت 2 ماه(44)، اکنون خسته و رنجور شهر آنها را برای استراحت برگزیده بود.

حضرت معصومه علیها السلام عاشقی دل شکسته و مسافر کوی دوستی بود که اکنون تن بیمارش، مانع از حرکت او به سوی مقصدش شده بود.

آن حضرت 17(45) یا 19(46) روز ساکن منزل موسی بن خزرج بود و در این مدت مشغول عبادت و رازو نیاز با پروردگار خود شد(47).


وفات در فراق یار

سرانجام تقدیر بر آن شد که این عاشق در فراق بماند و به وصال محبوب خود نرسد و بی آنکه محبوب خود را ببیند، جان را به جان آفرین تسلیم کند.

حضرت معصومه علیها السلام در حالی جان داد که به شوق دیدار برادر و امام زمان خود و به عشق ولایت، سختی راه را به جان خریده و با پیمودن مسافتی طولانی از بیابانهای گرم و سوزان سرزمین حجاز گذشته بود و سعی داشت خود را به امام و مقتدایش برساند و با این هجرت خود پیام غربت برادر را در فضای بین سرزمین حجاز تا سرزمین ایران طنین انداز کند واین خبر را در تاریخ به ثبت برساند که: «حضرت معصومه علیها السلام جهت دیدار امام زمان خود عزم سفر نموده است» تا شاید شیعیان را بیاموزد که اگر امام را از مدینه به سرزمین غربت کشاندند، شما اجازه ندهید که او در غربت بماند؛ گرد او آیید تامظلومانه به زهر جفا او را به شهادت نرسانند.

حضرت معصومه علیها السلام، در واقع شهید راه ولایت است؛ زیرا «من مات علی حبّ آل محمدصلی الله علیه وآله وسلم مات شهیداً»(48).

مراسم تدفین

با وفات حضرت معصومه علیها السلام، شور وشعف مردم از حضور گوهری از خاندان عصمت وطهارت به حزن و اندوه مبدّل گشت و میزبانان به سوگ نشسته، درماتم میهمان، بدن آن حضرت را پس از غسل و کفن، از بیت النور (خانه موسی بن خزرج که حضرت معصومه علیها السلام در آنجا سکونت گزیده بود و خدا را عبادت می کرد)(50) به سوی قبرستان بابلان(51) تشییع کردند.

پیکر مطهر آن حضرت را در کنار سردابی که برای دفنشان مهیا شده بود، بر زمین گذاشتند. آل سعد بر سر اینکه سعادتِ امرِ دفن آن حضرت را چه کسی بر عهده داشته باشد دچار اختلاف شدند. سرانجام تصمیم گرفتند قادر، خادم بسیار پیر و باتقوا مراسم خاک سپاری را انجام بدهد؛ اما ناگهان دو سوارِ نقاب پوش از سوی بیابان هویدا شدند، به سرعت نزدیک آمدند و یکی وارد قبر و دیگری پیکر پاک و مطهر حضرت را برداشته و به دست دیگری داد تا به خاک بسپارد. پس از پایان مراسم تدفین، آن دو نقاب پوش بدون آنکه با کسی حرف بزنند، سوار بر اسب شده، به سرعت از آنجا دور شدند(52).


هویت دو سوار نقاب پوش

به نظر می رسد دوسوار نقاب پوش، امام علی بن موسی الرضا علیه السلام و فرزند دلبندشان امام جواد علیه السلام بودند(53) که برای دفن حضرت معصومه علیها السلام، به اعجاز امامت، از مدینه و خراسان، از طریق طی الارض به این مکان آمده بودند؛ همچنان که امام امیرالمؤمنین علیه السلام برای دفن سلمان فارسی، از مدینه به مدائن آمد و پس از انجام مراسم دفن به مدینه بازگشت(54) و هنگامی که یکی از شیعیان خالص به نام شطیطه در نیشابور از دنیا رفت، امام موسی کاظم علیه السلام به اعجاز امامت، از مدینه به نیشابور آمد و پس از نماز و مراسم تدفین و پاشیدن تربت امام حسین علیه السلام بر جنازه آن زن با ایمان، روبه شیعیان نمود و فرمود: «هر یک از شما بمیرد، ما ائمه در تشییع جنازه شما در هر شهری که باشد، شرکت می کنیم. شما نیز تقوا پیشه کنید واعمال خود را صالح سازید تا ما را در رهایی بخشیدنتان از آتش جهنم یاری نمایید».»(55)

به تعبیر امام علیه السلام، او معصومه است. از این رو، باید پیکر معصومه به دست معصوم به خاک سپرده شود؛ همان طور که پیکر مطهر حضرت زهرا علیها السلام را امیرالمؤمنین علی علیه السلام و پیکر مطهر حضرت مریم علیها السلام را حضرت عیسی علیه السلام غسل داد.(56)


تاریخ و سن وفات

امام رضا علیه السلام در سال 200ه .ق.(57) به دستور مأمون، به شهر مرو عزیمت نمود. یک سال بعد از هجرت امام رضا علیه السلام، یعنی در سال 201 ه .ق.(58) حضرت معصومه علیها السلام به قصد ملاقات برادر، مدینه را ترک کرد و در همان سال در قم وفات یافت؛(59) اما اینکه در چه ماهی وارد قم شدند و وفات نمودند، اختلاف است. آنچه مورد اتفاق اکثر مؤلفین است، ماه ربیع الثانی است وتنها تعداد معدودی قائل اند که آن حضرت در هشتمین روز از ماه شعبان از دنیا رفته است(60).

در مورد روز وفات ایشان نیز اختلاف وجود دارد، برخی روز دهم(61) و برخی روز دوازدهم ربیع الثانی(62) را ذکر کرده اند. شاید علت اختلاف این باشد که مدت اقامت آن حضرت در قم بین 17روز(63) و19 روز(64) مردّد است. از این رو، آستانه مقدسه حضرت معصومه علیها السلام از دهم تا دوازدهم ربیع الثانی را روز وفات آن حضرت قرار داده و این ایام را ایام معصومیه نام گذاری کرده است(65). برخی سن آن حضرت هنگام وفات را بین 18 تا 22 سال دانسته اند که صحیح نیست؛ زیرا بنابر نظر درست، آن حضرت در سال 173 ه .ق. به دنیا آمدند و در سال 201 ه .ق. وفات کردند، یعنی 28 سال عمر کردند. شاید کسانی که قائل اند آن حضرت در 18 سالگی از دنیا رفته است، سال تولد آن حضرت را 183 ه .ق.پذیرفته اند که با دلایلی که قبلاً ذکر شد، این نظر صحیح نیست(66).


چرا حضرت معصومه علیها السلام ازدواج نکرد؟

ازدواج از مستحباتی است که اسلام تأکید فراوان بر آن دارد و احادیث بسیاری درباره آن ذکر شده است، از جمله: رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «در اسلام بنایی بر پا نشد که در پیشگاه خداوند دوست داشتنی تر وعزیزتر از ازدواج باشد»(67).

چرا حضرت معصومه علیها السلام ازدواج نکرد؟ آیا شایسته است دختر امام معصوم از این سنّت حسنه که از سوی پیامبر و ائمه علیهم السلام فراوان سفارش شده است، رویگردان باشد؟

چرا امام رضا علیه السلام درباره ازدواج خواهر خویش اقدامی نکرد؟ حضرت معصومه علیها السلام تا 27 سالگی، در کنار برادرش می زیست و پس از شهادت پدرش تحت سرپرستی او بود، آیا امام معصوم شایسته است خواهر خویش را به سنت پسندیده ای چون ازدواج که از سوی خداوند، پیامبر و تمام ائمه علیهم السلام سفارش شده است، فرا نخواند؟


سه دلیل برای مجرد ماندن حضرت معصومه علیها السلام ذکر کرده اند:

  1. یعقوبی (پیشتاز مورّخان شیعه) می گوید: «امام موسی بن جعفر علیه السلام وصیت کرده بود که هیچ یک از دخترانش ازدواج نکنند. از این رو، هیچ یک از آنان ازدواج نکردند، مگر ام سلمه که به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر بن محمد(68) درآمد که به واسطه همین میان قاسم و خویشانش اختلاف شدید پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد جز آنکه او را به حج ببرد منظوری نداشته است»(69).

بدون تردید، سخن یعقوبی صحیح نیست؛ زیرا اولاً چنین وصیتی برخلاف سنت روشن اسلام و اهل بیت علیهم السلام است وبا وجود آن همه حدیث و تأکید بر ازدواج، چنین وصیتی از امام معصوم علیه السلام امکان پذیر نیست.

ثانیاً، متن وصیت نامه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در کتابهای متعددی ذکر شده است.

امام در این وصیت نامه، پس از دستور به فرزندان به تبعیت کردن از حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام، می فرماید: «اگر کسی از فرزندانم بخواهد خواهر خود را عروس کند، بدون اجازه و دستور علی (امام رضا علیه السلام) چنین حقی ندارد».

نیز فرمود: «امر ازدواج دخترانم را نباید هیچ یک از برادران مادری شان بر عهده بگیرند. دخترانم نیز بدون مصلحت و مشورت با علی (امام رضا علیه السلام) نباید عملی انجام دهند و اگر برادران مادری دخترانم (بدون اجازه امام رضا علیه السلام)، در مورد ازدواج آنان تصمیم بگیرند، مخالفت خدا و رسولش را کرده اند؛ چون علی (امام رضا علیه السلام) به مصالح قومش در مسأله ازدواج از همه آگاه تر است؛ اگر خواست، تزویج می کند و اگر نخواست، تزویج نمی کند».(70)

در وصیت امام موسی کاظم علیه السلام، سخن از منع ازدواج دخترانش نیست، بلکه آن حضرت سعی در بیان حجیّت امام رضا علیه السلام و ولایت ایشان داردو از فرزندان خود می خواهد که حتی در کوچک ترین مسایل، مطیع اوامر او باشند.از سوی دیگر، «مرحوم قرشی نقل یعقوبی را صریحاً مجعول دانسته مجهولکرده است»(71).

  1. «دختران موسی بن جعفر علیه السلام در نهایت کمال بودند و کسی که همسنگ با آنها باشد، وجود نداشته است»(72).

این دلیل نیز قابل خدشه است؛ زیرا:

اولاً، در آن زمان جوانان شایسته ای از تبار امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام وجود داشتند که می توانستند همسنگ دختران حضرت باشند.

ثانیاً، سیره ائمه اطهار علیهم السلام بر این نبود که به علت پیدا نشدن همسنگ، مانع ازدواج دختران خود شوند؛ بلکه آنان در عمل و قول، پسر و دختر مؤمن را کفو یکدیگر می دانستند و می فرمودند که اگر دین و تقوای پسری را پسندیدید، او را به همسری دختران خود برگزینید(73).

  1. خفقان آن عصر آن قدر شدید بود که کسی جرأت ارتباط با خانواده امام موسی بن جعفر علیهم السلام رانداشت، چه رسد به اینکه بخواهد داماد آن خانواده شود که احتمال هر گونه خطر برای وی از سوی دستگاه حکومتی می رفت.

دلیل سوم پذیرفته است. «آری، این نیز از مصایب دیگر روزگار نسبت به خاندان نبوت است که ستمگران با ایجاد جو نامساعد آنها را از مواهب زندگی محروم ساختند»(74).

بنابر برخی نقلها که بسیار ضعیف هستند، مأمون، هفتمین خلیفه عباسی، از حضرت معصومه علیها السلام خواستگاری کرد.(75) اگراین نظرها صحت داشته باشد، ازدواج نکردن آن حضرت ممکن است جنبه سیاسی داشته باشد و آن حضرت می خواست بی اعتنایی خود را نسبت به دستگاه حکومتی و خلافت ستمگر عباسی نشان دهد(76).

پی نوشت:

1) مروج الذهب ومعادن الجوهر» مسعودی، ابی الحسن علی بن حسین، 4 جلد، قم، منشورات دارالهجره، ج 3، ص 235.
2) امام صادق(ع)، در سال 148 ه .ق. از دنیا رحلت نمود «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» مفید، ج 2، ص 174. در این سال، امام موسی کاظم(ع) به امامت رسید و این تاریخ همزمان با خلافت منصور است. ر. ک:مروج الذهب» و «معادن الجوهر» ج 3، ص 281.
3) همان.
4) الامالی صدوق» صدوق، ابی جعفر، چاپ پنجم، بیروت، مؤسسه اعلمی للمطبوعات، ص 308، ح 3؛مروج الذهب و معادن الجوهر» ج 3، ص 346.
5) الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» ص 207؛ «کشف الغمه فی احوال هذه الامه» ج 2، ص 203.
6) مروج الذهب ومعادن الجوهر» ج 3، ص 336.
7) این داستان را یکی از فضلا از مرحوم آیه الله مستنبط به نقل از کتاب کشف اللئالی نقل نموده است. این کتاب تا حال به چاپ نرسیده و گفته می شود یک نسخه از آن در کتابخانه شوشتریهای نجف موجود است. «کریمه اهلبیت علیها السلام» ص 64.
8) امام موسی کاظم علیه السلام، در سال 179 ه .ق. به زندان افتاد و تا سال 183 ه .ق. در زندان بود و در همان سال جان به جان آفرین تسلیم نمود (ر. ک: «اصول کافی» ج 1، ص 476؛ «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» شیخ مفید، مجلد2، ص 207).
9) الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» ج 2، ص 339.
10) عیون اخبار الرضا علیه السلام» ج 1، ص 139.
11) امام رضا علیه السلامفرمود: «قد علم الله کراهتی». «بحارالانوار» ج 49، ص 130؛ «عیون اخبارالرضا علیه السلام» ج 1، ص 139.
12) درباره شهادت مظلومانه و غریبانه امام علی بن موسی الرضا علیه السلام احادیث بسیاری نقل شده است، از جمله: «الامالی صدوق» ابی جعفر محمدبن علی بن الحسین بن بابویه قمی، ص 103 – 105، حدیث 1، 5 و 8؛ «بحارالانوار» ج 49، ص 129 – 130. نیز روایت مذکور در «الامالی» ص 65، آمده است.
13) بحارالانوار» ج 49، ص 130، ح 5.
14) دلائل الامامه»طبری، ابی جعفر، چاپ سوم، قم، انتشارات رضی، 1363، ص 176.
15) سفر امام رضا علیه السلام، در سال 200 ه .ق. صورت گرفت و حضرت معصومه علیها السلامدر سال 173 ه .ق. به دنیا آمد. به نظر می رسد به علت اینکه حضرت معصومه علیها السلام ازدواج نکرده بود و از سویی طبق وصیت پدرش – به قسمتی از آن اشاره خواهد شد – مسؤولیتش با امام رضا علیه السلام بوده، در این صحنه ها حضور داشت.
16) دلائل الامامه» ص 176.
17) بحارالانوار» ج 49، ص 131، ح 7.
18) اصول کافی» ج 1، ص 486. «امام رضا علیه السلام طبق دستور مأمون، از راه بصره، اهواز و فارس به خراسان برده شد؛ زیرا مأمون می ترسید مردم شهرهای شیعه نشین به امام بپیوندند و دست به شورش بزنند. بنابر این، این نقل صحیح – به نظر می رسد از نقلی که قائل است امام رضا علیه السلامهنگام هجرت خود از شهر قم گذشته است و وقتی مردم قم از ورود امام رضا علیه السلام با خبر شدند، به ملاقات آن حضرت شتافتند و برای ضیافت ایشان بر یکدیگر پیشی گرفتند و آن حضرت برای قطع خصومت فرمود: این شتر مأمور است، به هر کجا که برود، همانجا منزل خواهم کرد. شتر به حرکت در آمد تا کنار خانه ای زانو زد، صاحب آن خانه شب قبل از ورود آن حضرت در خواب دیده بود که حضرت رضا علیه السلام فردا میهمان او خواهد بود و چون رؤیای او به حقیقت پیوست در شگفت ماند. از آن پس آن خانه مورد توجّه قرار گرفت و محل رفت و آمد مردم شد. امروز آن محل، مدرسه شده است و اینک به «مدرسه» رضویّه مشهور است، و آن محل به محله شاه خراسان معروف است و تکیه ای به نام تکیه شاه خراسان در قم موجود است.
البته این روایت، با روایت سابق، مبنی بر اینکه آن حضرت هنگام سفر به مرو، از قم عبور نکردند. منافات ندارد؛ زیرا احتمال می رود سفر دیگری نیز وجود داشته باشد، و این نظر بر اساس مبنای تاریخی گفتاری درست به نظر می رسد چنانکه یعقوبی می گوید: «مأمون در سال 202 از مرو رهسپار عراق شد و ولیعهدش امام رضا علیه السلام و وزیرش فضل بن سهل نیز همراه وی بودند». ماهنامه کوثر، سال اول، شماره 10، ص 41.
19) بنابر نقل بعضی، امام رضا علیه السلام نامه ای خطاب به خواهر بزرگوارشان حضرت فاطمه معصومه علیها السلام مرقوم فرمود و آن را توسط یکی از غلامانشان به مدینه ارسال کرد. امام رضا علیه السلام به غلام خود دستور می دهد، در هیچ منزلی توقف نکند تا در اندک فاصله زمانی ممکن آن را به مدینه برساند. آن گاه نشانی خانه موسی بن جعفر علیه السلام را برای او بیان می کنند تا از کسی نشانی نپرسد. غلام خود را به مدینه می رساند و حضرت معصومه علیها السلام به مجرد رسیدن نامه برادرش خود را آماده سفر می کند (متأسفانه این نامه در منابع حدیثی تاکنون یافت نشده است).
20) ماهنامه کوثر» سال اول، شماره 5، ص 77؛ «مسند فاطمه معصومه علیها السلام» چاپ اول، قم، انتشارات زائر، ص 52
21) گنجینه آثار قم» چاپ اول، ج 1، ص 389.
22) ماهنامه کوثر» قم، سال اول، شماره 6، ص 20.
23) حیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام» ص 428.
24) منازل بین راه مدینه تا قم 54 منزل است. ماهنامه کوثر» سال اول، شماره 6، ص 22 و شماره 7، ص 11.
25) همان.
26) این قول یکی از قرائنی است که نشان می دهد آن حضرت تنها نبوده اند، بلکه همراهانی داشته اند.
27) حیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام» حسینی، جعفر مرتضی، ص 428.
28) همان.
29) ریاحین الشریعه» چاپ چهارم، ج 5، ص 32.
30) منتخبی از کتاب دریای سخن» سقا زاده تبریزی، ضمیمه کتاب: «زندگی نامه حضرت معصومه علیها السلام و تاریخ قم» منصوری، مهدی، چاپ پنجم، قم، انتشارات علمی، 1367.
31) اصول کافی» ج 1، ص 484؛ «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد»مجلد2، ص 239.
32) ماهنامه کوثر، سال اول، ش 7، ص 14.
33) علامه جعفر مرتضی حسینی، در کتاب «حیاه السیاسیه للامام الرضا علیه السلام به مجروح شدن هارون و به شهادت رسیدنش اشاره نموده است.
34) تاریخ قم» قمی، حسن ابن محمد بن حسن، ترجمه حسن ابن علی ابن حسن عبدالملک قمی، تصحیح: سید جلال الدین، تهران، انتشارات توس، 1361، ص 199 – 200.
35) نویسنده «عمده الطالب» وجود فرزندانی به نامهای محمد وجعفر را برای امام کاظم علیه السلام تأیید کرده، اما از هادی و زکریا نام نبرده است. ممکن است هادی تصحیف هارون باشد. «ماهنامه کوثر»، سال اول، شماره 9، ص 17.
36) همان.
37) بارگاه امام زاده فاطمه صغری علیها السلام دختر امام موسی کاظم علیه السلام در 9 کیلومتری شهر آشتیان در روستایی به نام سیاوشان قرار دارد و معروف است که ایشان طفلی بود که با خواهر بزرگوار خویش حضرت معصومه علیها السلام به قصد زیارت برادرش حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام به سمت قم در حرکت بوده و در این روستا مریض شده و دار دنیا را وداع گفته است. «فصلنامه آشتیان» سال اول، ش 2، ص 69. به نقل از: ماهنامه کوثر، سال اول، شماره 9، ص 18.
38) با وجود تمام اختلافات در علت بیماری آن حضرت، همگی در این مطلب متّفق هستند که آن حضرت در ساوه بیمار شده اند.
39) ریاحین الشریعه» ج 5، ص 32.بعضی گفته اند آن حضرت فرمود: مرا به قم برسانید؛ زیرا در این سرزمین (ساوه) دوبار عذاب نازل شده است.
40) منتخبی از کتاب «دریای سخن» ص 28.
41) تاریخ قم» ص 213.
42) همان؛ «سفینه البحار» ج 2، ص 376. درباره ورود حضرت معصومه علیها السلام به قم، دو نقل است: یکی که گذشت و دیگر اینکه پس از آنکه آن حضرت از فاصله قم سؤال نمودند و پاسخ شنید، به خادم خود فرمود: او را به قم ببرند و خادمش او را به قم برد و آن حضرت در سرای موسی بن خزرج بن سعد اشعری اقامت کرد. اما مؤلف تاریخ قم (حسن بن محمد بن حسن قمی) و همچنین مؤلفان دیگر پس از بیان این مطلب، آورده اند که روایت صحیح تر همان است که موسی بن خزرج به پیشواز حضرت رفت. ر. ک: «تاریخ قم» ص 213. ما نیز در اینجا به بیان همان روایت صحیح تر بسنده نمودیم.
43) منازل بین مدینه تا قم.
44) بر حسب معمول آن روز که فاصله دو منزل در یک روز طی می شد و با توجه به تعداد منازل بین مدینه تا قم (54 منزل) اگر بیش از معمول توقف در راه صورت نگرفته باشد، حدود 2 ماه طی این مسافت به طول می انجامد. «ماهنامه کوثر» سال اول، شماره 9، ص 19.
45) تاریخ قم» ص 213 و ریاحین الشریعه، ج 5، ص 32.
46) بحارالانوار» ج 60، ص 219.
47) محل عبادت آن حضرت هم اکنون نیز موجود است.
48) این حدیث از جمله احادیث فاطمیات است که یکی از روایان آن، حضرت فاطمه معصومه علیها السلام می باشد.
49) اشعار از شاعر معاصر آقای چایچیان، متخلص به حسان به نقل از حضرت معصومه علیها السلام، «چشمه جوشان کوثر» ج 1، تهران، نشر مطهر، ص 44.
50) عبادتگاه حضرت معصومه علیها السلام (واقع در منزل موسی بن خزرج) محرابی است که هم اکنون در وسط مدرسه علمیه ای که در محله میدان میر قرار دارد، واقع شده است. به همین مناسبت، آن مدرسه را مدرسه ستّیه می گویند. ستیّه از واژه ستّی گرفته شده و به معنای خانم است و شاید علت نام گذاری آن عبادتگاه به بیت النور آن باشد که محل ساطع شدن انوار عبادت نورانی حضرت بوده است». همان، ص 0 6.
علامه مجلسی در کتاب بحارالانوار، ج 60 ص 219، به وجوداین محراب در زمان خود اشاره می کند. این محراب در طول سال، به ویژه در سالروز ورود آن حضرت به شهر قم و همچنین روز وفاتش، مملو از خیل عاشقان و محبّان می گردد. نگارنده.
51) قبرستان بابلان همان مکانی است که بارگاه ملکوتی حضرت هم اکنون در آن قرار دارد.
52) تاریخ قم» ص 213؛ «بحارالانوار» ج 60، ص 218 و ج 48، ص 290. ماجرای آمدن حضرت معصومه علیها السلام به قم و وفات و غسل و دفن آن حضرت در کتیبه ای که در ایوان شرقی صحن نو، روبه روی ایوان آئینه قراردارد، نوشته شده است. «زندگینامه حضرت معصومه علیها السلام» محمدی اشتهاردی، محمد، ص 379.
53) به نقل از آیه الله العظمی فاضل لنکرانی. ر.ک: «فروغی از کوثر» ص 35.
54) بحارالانوار» ج 22، ص 373 و380؛ «المناقب» ابن شهر آشوب، ابی جعفر، 4 جلد، قم، انتشارات علامه، ج 2، ص 302.
55) الثاقب فی المناقب» الطوسی (معروف بن ابن حمزه) عماد الدین ابی جعفر محمدبن علی، تحقیق: نبیل رضا عَلَوانْ، چاپ دوم، قم، انصاریان، 1412 ه .ق.، ص 445.
56) اصول کافی» ج 1، ص 459، ح 4؛ «کریمه اهل بیت علیهم السلام» ص 179 – 178.
57) تاریخ قم» ص 213.
58) همان.
59) در سال وفات آن حضرت، میان تمام مورخان اتفاق نظر وجود دارد که سال وفات ایشان 201 ه .ق. بوده است، «تاریخ قم» ص 213؛ «بحارالانوار» ج 48، ص 290؛ «انوارالمشعشعین» ج 1، ص 208
60) حیات الست» منصوری، مهدی، قم، انتشارات صحفی، 1339 ه .ش.، ص 11، مدرک قول این مؤلف، نسخه خطی منسوب به شیخ حر عاملی به نام «رساله العربیه العلویه» است.
61) واعظ تبریزی، میر ابوطالب، «وسیله المعصومیه» ص 65، به نقل از: «حضرت معصومه علیها السلام فاطمه دوم» ص 114. منشأ این قول، نسخ خطی از دو کتاب به نامهای «نزهه الابرار فی نسب اولاد الائمه الاطهار» تألیف سید موسی برزنجی شافعی مدنی و کتاب «لواقع الانوار فی طبقات الاخیار» تألیف شیخ عبدالوهاب شعرانی شافعی مدنی می باشد. این نسخه های خطی هم اکنون در دسترس نمی باشد؛ لکن مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانی در کتاب شریف «الذریعه» ج 24، ص 107، به رؤیت این کتاب تصریح فرموده است و آن را یکی از آثار صاحب تألیف می داند. همچنین صاحب کتاب «کشف الظنون» ج 2، ص 1565، به وجود و رؤیت کتاب لواقع الانوار تصریح فرموده است. پیام آستانه، پیش شماره سوم، 20 / 4 / 1379.
62) مستدرک سفینه البحار» نمازی شاهرودی، شیخ علی، مشهد، چاپخانه خراسان، ج 8، ص 257.
63) تاریخ قم» ص 213؛ «انوار المشعشعین» ج 1، ص 207.
64) بحارالانوار» ج 60، ص 218.
65) پیام آستانه» پیش شماره سوم، 20 / 4 / 1379.
66) این سال همزمان با شهادت امام موسی کاظم علیه السلام است و با توجه به اینکه آن حضرت چهار دختر به نام فاطمه داشتند، به نظر می رسد فاطمه کبری همان حضرت معصومه علیها السلام باشد؛ لذا بسیار بعید است که حضرت معصومه علیها السلام در این سال به دنیا آمده باشد.
67) وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه» حرّ عاملی، محمدبن حسن، تصحیح و تحقیق:&

مطالب مرتبط :

اشتراک گذاری:

نظرات

نظری هنوز ارسال نشده است

ارسال نظر

ارتباط با جامعة الزهرا(س)

  • نشانی: قم، سالاریه، بلوار بوعلی
  • مرکز تلفن: ۳۲۱۱۲۰۰۰
  • دورنگار: ۳۲۹۲۵۱۱۰
  • صندوق پستی: ۳۷۱۸۵۳۴۹۳
  • کد پستی: ۳۷۱۶۹۱۶۶۴۵